گذشته‌ات که به سوی‌ات خیز برمی‌دارد. لحظه‌هایی که حتا نمی‌توانی در افسردگی، فاجعه، یا خود واقعیت استراحت کنی. فاجعه دست‌کم این حسن را دارد که همان‌ چیزی است که هست. بیشتر نیست، چیزی از آینده‌ نمی‌گوید، محکوم‌ات نمی‌کند. از تو می‌خواهد که تحمل‌اش کنی. به تو وعده نمی‌دهد. از تو نمی‌خواهد که چیزی را پیش‌بینی کنی. به تو اجازه می‌دهد که نترسی. ترس، همواره از چیزی است که روی نداده است.
چه طور ممکن است آن‌که دوست‌اش داشته‌ای بدل به هراس‌ شود. چه طور آن‌چه می‌شناسی بیشتر فراری‌ات می‌دهد آن‌چه تصوری از آن نداری. یا از آن بیزاری.
به وضوح بی‌معنایی را از من دریغ می‌کنند. این کار بدین راحتی از آن‌هایی برنمی‌آید که زندگی‌شان اساساً بی‌معناست. آن‌که معنا را خوب می‌شناسد خوب می‌تواند آن را از تو دریغ کند. یا که بدزدد.
جرأت تحمل اعتقادات خود را داشتن. جرأت تحمل اخلاقیات خود را داشتن. به اخلاقیات دیگران مدت‌هاست بی‌اعتنا شده‌ام.
توان فحش دادنِ فرد شرمگین. توان فروریختن هزار امکان برای حفاظت از دست‌کم یک امکان موجود. جرأت محافظه‌کار بودن برای فردی که چیزی برای از دست دادن ندارد.
خوشایندیِ سردرد. خوشایندیِ خستگی. خستگی بی‌حد. خوشایندیِ بی‌مسئولیتی در جایی که هر لحظه‌ی زندگی‌ات صرفاً زمانی که با مسئولیتی گره می‌خورد قابل تحمل می‌شود. توان باز نگه داشتن پلک‌هایت بین دو فروافتادن.
جرأت شاعر بودن در جایی که کثافت هم واقعی جلوه نمی‌کند. در جایی که تخیل کثافت است.
نفس کشیدن در جایی که نفس کشیدن زخم‌های گلویت را به تو یادآوری می‌کند. آرامش پر کردن گلویت از خون. آرامش لمسی زخم. کندن‌ِ رویه‌ی زخم‌های قدیمی.
لذت رد پا بر جا گذاشتن بر کاغذ در جایی که رد پاها محو می‌شود. لذت اندیشیدن به وضعیتی که فراموش کردن‌اش رنج‌بار است. لذت گریستن در جایی که به آب احتیاج داری. خستگی خوشایند چشم‌ها.
و بعد: هراس. هراس از سردرد پس از حمله‌های خشم. هراس از خلأ پس از لحظه‌ای امیدوار بودن. هراس از شدت بعد از فرج. هراس از آن‌چه تحمل‌ناپذیر است، از آن‌چه کثافت است و نمی‌توان صرفاً در اعتقاد خیساند و نرم کرد. هراس از ناتوانی از تحمل خود، هراس از بی‌ایمانی به مرگ.
آنان‌که دیگران را به کاری وادار کرده‌اند نخست امید به آرامش پس از مرگ را از آن‌ها گرفته‌اند.
چه کلمات معدود و نارسایی برای عمق درد، برای فاجعه و علی‌الخصوص کثافت هست. این کمبود کلمه یعنی چه؟ این کثافتِ کثافت.